کد مطلب:41685
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:15
قضيه سقيفه بني ساعده چه بود
در شب بيست و هشتم ماه صفر پيامبر خدا(ص) از دنيا رفت. در
خانه پيامبر صداي ناله و شيون بلند بود. فرزندان و بستگان حضرت
ميگريستند، علي(ع) و عباس عموي پيامبر و فرزند او بنام فضل و عدهاي
ديگر از اصحاب مشغول غسل و كفن پيامبر خدا شدند. دقيقا در همين زمان
عدهاي فرصت طلب در سقيفه به سرعت مردم را جمع كردند تا در مورد
جانشيني پيامبر(ص) تصميم بگيرند. هنوز كار دفن پيامبر تمام نشده بود
فرياد الله اكبر به گوشها رسيد امام علي(ع) به عباس عموي پيامبر فرمود
اين تكبير براي چيست؟ عباس گفت: آنچه نبايد بشود انجام شد. پس از
رايگيري بين مهاجرين و انصار ابوبكر به عنوان ريش سفيد و بزرگتر به
عنوان خليفه و جانشيني پيامبر انتخاب شد و در همان زمان هم كار دفن
پيامبر خدا(ص) به پايان رسيد. طبري كه مورخ سني است در تاريخ خود ج
2 ص 443 ميگويد: در همان روز عمر به ابوبكر گفت: به من دستور بده تا به
خانهئ علي بروم و افرادي كه در آنجا جمع شدند را به مسجد بياورم تا با شما
به عنوان جانشين و خليفه پيامبر بيعت كنند. ابوبكر موافقت كرد. عمر به
طرف خانه علي رفت در آنجا گروهي از مهاجرين و طلحه و زبير بودند عمر
صدا زد: قسم به خدا اگر براي بيعت با ابوبكر بيرون نياييد شما را آتش
خواهم زد. اهل خانه در را باز نكردند. عمر بازور در خانه علي را گشود. در
اين هنگام دختر پيامبر كه پشت در بود، در محكم به او اصابت كرد. عمر و
سربازان او ريختند افرادي كه از شيعيان علي بودند با خود آن حضرت با
ريسماني كه به دست و پاي او بسته بودند به مسجد بردند تا از او بيعت
بگيرند. آري در زماني كه حوادث به هم پيچيده و گره خورده بود. آنان كارها
را با سرعت انجام دادند تا حضرت نتواند سخنش را بگويد و استدلال كند و
حقانيت خود را براي مردم اثبات نمايد و آن سخنان پيامبر را در روز غدير كه
فرمود: ((من كنت مولاه فهذا علي مولاه; هر كس كه من مولاي اويم بعد از من
علي مولا و سرپرست اوست)) و غير آن را بازگو نمايد. اين بود مكر و حيله
ابوبكر و عمر دربارهئ خلافت و جانشيني پيامبر(ص).
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.